{گزارش=فیلتر شدن پیجت}^ربات فعاله^
خون اشام جذاب من(part last)
*ا/ت ویو
+رسیدیم
_واقعا
+اوهوم
وقتی پیاده شدم دیدم یه جای ترسناک و افتضاحه
_اینجا چقدر ترسناکه
+بیا بریم تو بیرونش این جوریه
_باشه
رفتمو چسبیدم به تهیونگ که اونم بغلم کرد و وارد شدیم
داشتیم میرفتیم که ته گفت
+بیب باید چشماتو ببندم
_چرا
+میخوام سوپرایز شی
_باشه
چشمامو با یه چشم بند بست و گفت
+دست منو بگیر
دستشو گرفتم و حرکت کردیم
_نرسیدیم
+چرا الان باز میکنم اماده ای خانم کیم
_(خنده)بلههه
چشمامو باز کرد و با صحنه ای که دیدم دلم میخواست گریه کنم
یه راهرو که با گل رز پوشیده شده بود و اون کلا به یه میز دونفره که روش گل و شمع بود ختم میشد (اوققق چه لوسسس)
+افتخار میدید
_بله
دستامو توی دستش قلاب کردم و رفتیم سر میز
ته اومد صندلی منو کشید عقب که بشینم
نشستم و خودش رفت روبروی من نشست
+خوشت اومد
_تهیونگ اینجا خیلی قشنگه
+خوشحالم که خوشت اومده
+چی میخوری
_هرچی سفارش بدی فرقی نداره
+باشه پس برامون ...... بیارید
"همین الان
اورد و داشتیم میخوردیم که من از نوشیدنیم برداشتم و نوشیدم
که یهو یه چیزی توی نوشیدنیم دیدم
_این چیه
+چی
_این شبیه حلقس
+ا/ت درش بیار
_باشه
درش اوردم که دیدم یه انگشتر خوشگل با یه الماس نسبتن بزرگه
_تهیونگ
یهو دیدم تهیونگ پاشد و جلوم زانو زد و انگشترو ازم گرفت
+ا/ت... با من ازدواج میکنی؟
اشک توی چشمام جمع شده بود
_بلهه
+(لبخند)
پاشد و انگشترو دستم کرد و ل.باشو گذاشت روی ل.بام و یه مک اروم زد
+ازت ممنونم ا/ت
_دوست دارم
+منم همینطور
*۴ سال بعد
_سوجین بیا ببینم بچه
+ا/ت انقدر بچه رو اذیت نکن
_کل اتاقو ریخته بهم
+عیب نداره فدای سرش بیا اینجا خوشگلم
سوجین:بابا جون مامانی عصبانیه
+حق داره خب نباید اتاقو بهم میریختی
سوجین:چشم دیگه نمیکنم
+افرین خوشگل بابا
_هعی از دست تو بیا بغلم
سوجین اومد بغلم که ته گفت
+من نامردا
_تو هم بیا اقای جذابم
+اعی بابا جذابم
_خیلی
+خودم میدونم
_یعنی پرویی در چه حد
+در همین حد
و تا اخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردیم پایان...♡
شاید چرت تموم شد ولی میخواستم سریع تر فیک بعدی شروع کنم🌚✨
اسم فیک بعدی:[عشق سخت]و یه فیک دیگه هم هست که گذاشته بودمش اما گزارش شده
ایندفعه پیجش رو بستم
*ا/ت ویو
+رسیدیم
_واقعا
+اوهوم
وقتی پیاده شدم دیدم یه جای ترسناک و افتضاحه
_اینجا چقدر ترسناکه
+بیا بریم تو بیرونش این جوریه
_باشه
رفتمو چسبیدم به تهیونگ که اونم بغلم کرد و وارد شدیم
داشتیم میرفتیم که ته گفت
+بیب باید چشماتو ببندم
_چرا
+میخوام سوپرایز شی
_باشه
چشمامو با یه چشم بند بست و گفت
+دست منو بگیر
دستشو گرفتم و حرکت کردیم
_نرسیدیم
+چرا الان باز میکنم اماده ای خانم کیم
_(خنده)بلههه
چشمامو باز کرد و با صحنه ای که دیدم دلم میخواست گریه کنم
یه راهرو که با گل رز پوشیده شده بود و اون کلا به یه میز دونفره که روش گل و شمع بود ختم میشد (اوققق چه لوسسس)
+افتخار میدید
_بله
دستامو توی دستش قلاب کردم و رفتیم سر میز
ته اومد صندلی منو کشید عقب که بشینم
نشستم و خودش رفت روبروی من نشست
+خوشت اومد
_تهیونگ اینجا خیلی قشنگه
+خوشحالم که خوشت اومده
+چی میخوری
_هرچی سفارش بدی فرقی نداره
+باشه پس برامون ...... بیارید
"همین الان
اورد و داشتیم میخوردیم که من از نوشیدنیم برداشتم و نوشیدم
که یهو یه چیزی توی نوشیدنیم دیدم
_این چیه
+چی
_این شبیه حلقس
+ا/ت درش بیار
_باشه
درش اوردم که دیدم یه انگشتر خوشگل با یه الماس نسبتن بزرگه
_تهیونگ
یهو دیدم تهیونگ پاشد و جلوم زانو زد و انگشترو ازم گرفت
+ا/ت... با من ازدواج میکنی؟
اشک توی چشمام جمع شده بود
_بلهه
+(لبخند)
پاشد و انگشترو دستم کرد و ل.باشو گذاشت روی ل.بام و یه مک اروم زد
+ازت ممنونم ا/ت
_دوست دارم
+منم همینطور
*۴ سال بعد
_سوجین بیا ببینم بچه
+ا/ت انقدر بچه رو اذیت نکن
_کل اتاقو ریخته بهم
+عیب نداره فدای سرش بیا اینجا خوشگلم
سوجین:بابا جون مامانی عصبانیه
+حق داره خب نباید اتاقو بهم میریختی
سوجین:چشم دیگه نمیکنم
+افرین خوشگل بابا
_هعی از دست تو بیا بغلم
سوجین اومد بغلم که ته گفت
+من نامردا
_تو هم بیا اقای جذابم
+اعی بابا جذابم
_خیلی
+خودم میدونم
_یعنی پرویی در چه حد
+در همین حد
و تا اخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردیم پایان...♡
شاید چرت تموم شد ولی میخواستم سریع تر فیک بعدی شروع کنم🌚✨
اسم فیک بعدی:[عشق سخت]و یه فیک دیگه هم هست که گذاشته بودمش اما گزارش شده
ایندفعه پیجش رو بستم
۱۶.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.